حدیثه قاسمی دختری که بر روی زمین، طعمه سقوط هواپیما شد
دختر جوانی که در لحظه سقوط هواپیما در حال عبور از محل حادثه بود، بر اثر برخورد یک کامیون دچار مرگ مغزی شد. حدیثه قاسمی دانشجویی رادیولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران که در زمان حادثهٔ سقوط هواپیمای ایران ۱۴۰ مسافر تاکسی در همان مسیر بود، به دلیل عدم توانایی راننده در کنترل خودرو دچار سانحه شد که در اثر این حادثه به کما رفته و مرگ مغزی شد.
این حادثه زمانی روی داد که رانندهٔ یک کامیون بر اثر دیدن صحنه سقوط هواپیما وحشت زده پا روی پدال ترمز گذاشت و راننده خودرو تاکسی که در پشت کامیون در حال حرکت بود با وجود ترمز شدید بشدت با کامیون برخورد کرد. راننده تاکسی پس از آنکه تعادل اتومبیل خود را از دست داد، با خاور برخورد کرده و در این حادثه دانشجو به کما رفته و در بیمارستان فیاض بخش بستری شد.
حدیثه به خاطر درس و ادامه تحصیل باید هفتهای یکبار از شهریار به تهران میآمد و روز ۱۹ مرداد مثل همیشه در جاده شهریار به سمت تهرانسر در تاکسی نشسته و به طرف دانشگاه میرفت و کامیونی جلوتر از تاکسی آنها در حال حرکت بود که ناگهان مسافران متوجه میشوند هواپیمایی در آسمان در حال سقوط است و فاصله چندانی با آنها ندارد راننده کامیون به سرعت ترمز میکند و راننده تاکسی برای فرار از این وضعیت مجبور به ترمز میشود بر اثر این تغییر وضعیت ناگهانی حدیثه که در صندلی جلو نشسته بود به کامیون کوبیده شده و به شدت آسیب میبیند.
این دختر جوان که دانشجوی ترم ۵ رشته رادیولوژی دانشگاه تهران بود، ۲ روز قبل از سانحه سقوط هواپیما کارت اهدای عضو را پر کرده بود.
پدر او میگوید: ساعت ۱۰ صبح بود مردی ناشناس به من زنگ زد و گفت دخترم در این جاده تصادف کرده است همان لحظه به واسطه شغلی که دارم داشتم مشکلات بیمارستانی یک مادر شهید را رفع میکردم. به سرعت از اداره بیرون زدم همان زمان بود که خانمی از حراست فرودگاه مهرآباد زنگ زد هواپیمایی سقوط کرده است و بر اثر آن تصادفی رخ داده و دخترم را با آمبولانس به بیمارستان بردهاند و مدارکش در حراست فرودگاه است. نمیدانم چطور خود را به بیمارستان رسول اکرم (ص) رساندم در طول مسیر به همسر و اقوام اطلاع دادم. وقتی وارد بیمارستان شدم گفتند چنین بیماری نداشتهاند نیم ساعت با وضعیتی پریشان به جست و جو پرداختم ولی بیفایده بود و با اقوام و آشنایان قرار گذاشتیم تمام بیمارستانهای همجوار را بگردیم تا دخترم را پیدا کنیم. بیمارستانها شلوغ بود و هیچ کس جوابگو نبود البته حق هم داشتند چون حادثه سقوط هواپیما رخ داده بود و همه درگیر بودند. همسرم با برادرش به بیمارستان فیاضبخش ۲ رفته بودند اما گفته بودند چنین بیماری نداریم، هنگامی که در حال خارج شدن از بیمارستان بودند ناگهان همسرم لنگه کفشی را دیده بود که شبیه کفشهای حدیثه بود وقتی خود را به مجروحی که روی تخت بوده میرساند از روی مانتوی حدیثه او را شناسایی میکند.
پدر اضافه میکند: به علت خونریزی طحال، او را به اتاق عمل برده بودند، ساعت ۴ بعد از ظهر بود که دخترم را بیهوش وارد بخش کردند؛ نیاز فوری به آیسییو داشت به عنوان یک پدر برای فرزندم که با مرگ دست و پنجه نرم میکرد برای خالی شدن آیسییو التماس میکردم تا شاید بتوانم در مراکز دیگر آی سی یو خالی پیدا کنم اما وقتی نگاهم به بیماران دیگر میافتاد احساس میکردم دختر من مثل همه بیماران دیگر است نمیتوانستم خودم را راضی کنم که حق دیگران پایمال شود. ساعت ۱۱ شب بود که پزشکان اعلام کردند حدیثه مرگ مغزی شده است. در آن لحظه به اهدای عضو فکر نمیکردم و مدام این فکر در ذهن من مرور میشد که پنج شب پیش به مادرش گفته بود یک سال دیگر پایاننامهاش تمام میشود و میخواهد با یک پزشک مطب دایر کنند. او ادامه میدهد: ساعت چهار و نیم صبح بود که در بیمارستان به این فکر افتادم اعضای بدن حدیثه را اهدا کنیم.
با همسرم نزد پزشک رفتیم و رضایت خود را اعلام کردیم. ساعت ۶ صبح همان پزشک به کنارمان آمد و گفت خوب است که به سرعت تصمیم گرفتید.
پدر میافزاید: با صحنههایی مواجه شدم که باور نمیکردم این همه تعریف از دخترم باشد. همیشه دلم میخواست با دخترم درد دل کنم اما او به حدی شرم و حیا داشت که همیشه فقط از او احترام میدیدم و با دخترم رو در بایستی داشتم. شاید هر فردی که تصویر یا صدای من را ببیند و بشنود دلش برای من بسوزد و بگوید این پدر عزیزی را از دست داده است و با اهدای عضو الان در دلش چه میگذرد اما با شهامت میگویم ذرهای از اینکه اعضای بدن دخترم را بخشیدهام ناراحت نیستم. خدا یک روز او را به زندگیام هدیه کرد و امروز از من گرفت. هر روز از خداوند تشکر میکردم به خاطر تمام موهبتهایی که در زندگی به من و خانوادهام عطا کرده بود و حالا باور دارم این تقدیر الهی است که در سرنوشت مان رقم خورد.
پدر ادامه میدهد: مگر فرزند من بالاتر از فرزندان خانوادههای دیگر بود مگر این ۴۰ خانوادهای که در سقوط هواپیما داغدار شدند عزیزشان را از دست ندادند از این اتفاق به خودشناسی و خودباوری رسیدم. از اینکه جان چند بیمار را نجات داده است خوشحال بود و همین موضوع به این پدر داغدیده آرامش میداد. وی میگوید: عاطفه و مهر و محبت مردم ایران در جهان شهرتی خاص دارد چرا در جامعه ایرانی باید عاطفه کمرنگ شود چرا عاطفهها از بین رفته است آرزو دارم و دعا میکنم عاطفهها رنگ بگیرند تا چنین بخششهای بزرگی شکل بگیرد و با نوعدوستی به جامعه خدمت کنیم. فقط ناراحت هستم در حق دخترم پدری نکردم هیچ وقت تولد ۱۶ سالگی اش را فراموش نمیکنم آن روز وقتی روز تولدش را تبریک گفتم از روی احترام و حیا پیشانیام را بوسید.
منابع
- «دختری که بر روی زمين، طعمه هواپيمای مرگ شد». آفتاب نیوز، ۲۳ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۴:۳۵
- «دانشجوی تهران هم به قربانیان سقوط هواپیما پیوست/ اهدای اعضای دانشجو». آفتاب نیوز، ۲۳ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۷:۱۳